گروه اسمی

گروه اسمی چیست ؟


به اسم های موجود در یک جمله گروه اسمی می گویند .


گروه چیست ؟ 


گروه در این جا به معنای اصطلاحی که تا کنون با آن سر و کار داشته اید نیست


 یعنی مثلاً ما در زندگی خود تا زمانی که چند چیز در کنار هم قرار نگیرند ، به آن


 گروه نمی گوییم . مثلاً  ما به مجموع چند نفر گروه می گوییم . ولی هیچ گاه به


 یک نفر گروه نمی گوییم.


توجّه :


 گروه در زبان فارسی چنین معنایی ندارد . یعنی ما به یک کلمه ( اسم ) هم


 گروه می گوییم و به یک اسم با وابسته های آن نیز یک گروه می گوییم .


مثال  "


مداد یک گروه اسمی است . " مداد مشکی هم یک گروه اسمی است 


. " چهار مداد مشکی هم یک گروه اسمی است .



توجّه : 


در هر گروه یک هسته وجود دارد و ممکن است یک یا چند وابسته نیز


 وجود داشته باشد .پس وجود هسته اجباری و لازم و وجود وابسته اختیاری


 است .


چگونه یک اسم را در جمله تشخیص دهیم ؟


به این جمله دقت کنید:    


من برای خرید کفش به بازار رفتم.


سوال : به نظر شما چند گروه اسمی در این جمله هست ؟


پاسخ : 3 گروه


1- من      2- خرید کفش    3- بازار


من ، نهاد است و نهاد همیشه یک گروه اسمی است .


خرید کفش ، پس از حرف اضافه ی " برای " قرار گرفته و متمم است . که


 "خرید " در این جا هسته و "کفش " وابسته است


بازار ، پس از حرف اضافه ی " به " قرار گرفته و متمم است .


می دانیم که متمم ها همیشه اسم هستند . در کل کلماتی که در نقش های


مختلف(متمم ـ مفعول ـ قید ـ مسند ) قرار می گیرند ، اسم هستند .پس شما 


اگر بتوانید نقش ها را تشخیص دهید گروه ها را هم تشخیص داده اید . حال


چگونه هسته و وابسته را از هم تشخیص دهیم .


1- خرید کتاب : اگر کلماتی را دیدید که با کسره به کلمه ی پس از خود متصل


می شوند ، هسته هستند .


یعنی در یک گروه اولین کلمه ای که کسره می گیرد " هسته " و بقیه ی کلمات


وابسته هستند .


مثال : در گروه " مداد مشکی من " مداد ، هسته و بقیه ی کلمات وابسته


هستند . مشکی وابسته و من وابسته ی وابسته است .


سوال : در گروه " این خانه ی بزرگ " هسته و وابسته را مشخص کنید ؟


پاسخ : هسته ←  خانه     وابسته ی پیشین ← این      وابسته یپسین ← بزرگ



نتیجه : پس وابسته ها پیش یا پس از اسم قرار می گیرند . از همین رو زبان


شناسان وابسته های را به دو گروه تقسیم می کنند .


 وابسته های پیشین               2- وابسته های پسین


دهقان


جناس

تعریف جناس : جناس به معنای آوردن کلماتی با تلفظ نزدیک به یکدیگر است.جناس انواع دارد . 


الف) جناس تام  : کلمات ،  لفظ یکسان و معنای متفاوتی دارند. مانند : شیر ،  شیر – گور ، گور 


بهرام که گور می گرفتی همه عمر               دیدی که چگونه گور بهرام گرفت   

 

 گور در مصرع اول به معنی گورخر  ، و در مصراع دوم به معنی قبر است.


 

ب ) جناس ناقص یا محرّف : اختلاف در  حرکت دو کلمه است. گُل ، گِل 


سرشک گوشه گیران  چو دَریابند ، دُر یابند              رُخِ مهر از سحرخیزان  نَگردانند  اگر دانند  

 

ج ) جناس زائد : دراین جناس ، یکی از کلمات ، یک حرف  اضافه داشته باشد . مانند : طاعت ، اطاعت  /  عادل ،

 معادل 


*** گاهی ممکن است ، حرف اضافه در وسط قرار بگیرد و یا در آخر بیاید. مانند :  قامت ، قیامت    / روا ، روان


 

د ) جناس مرکب : جناسی است که از دو کلمه ، یکی ساخت  بسیط وساده ،  و دیگری ساخت مرکب دارد.


 مانند : کمند و   کم اند (کم هستند)   

 

ه ) جناس مطرّف : درجناس مطرّف ،  اختلاف  در حرف رَوی است. ( حرف رَوی : به آخرین حرف اصلی قافیه 


حرف رَوی می گویند.)  مانند : آزاد ، آزار   /   باد ، بام  /  مقام ، مقال 

 

و ) جناس خط : دراین نوع جناس ، تفاوت در نقطه ی کلمات است . مانند: درست ، درشت  /  سیر ، شیر 

 

ز ) جناس لفظ : دراین جناس ، کلمات باهم  در تلفظ یکسان هستند ولی املای متفاوتی دارند . مانند : خار 


خوار /  قریب ، غریب  خاست ، خواست     /  فترت (جدایی ) ، فطرت    /  فِراق ، فَراغ   / ارز، ارض، عرض 

 

ح ) جناس اشتقاق  : دراین جناس ممکن است کلمات هم ریشه باشند مانند : رسول ، رسیل ، ارسال، که


 هرسه از رَسَلَ مشتق شده اند.

 

*** گاهی ممکن است ، دو واژه شبیه هم باشند؛ به طوری که فکر کنیم از یک ریشه باشند ؛ که به آن جناس


 شبه اشتقاق می گویند مانند : کمان ، کمین   از یک ریشه نیستند ولی ما تصور می کنیم که  هم ریشه اند. 

 

ط ) جناس قلب یا مقلوب  :  این جناس را کمتر به عنوان جناس  مطرح می کنند. اما از توابع جناس است.در این


 صورت قلب ، جا به جا شدن حروف یک کلمه است.  مثل  : سُبحان  ، سَحبان  ؛ که دراین مثال حروف «ح» و «ب»


 جابه جا شده اند.   


*** گاهی اوقات ، قلب به طور کامل اتفاق می افتد. مانند : راز ، زار  که دراین مثال کلمه ، کاملا وارونه شده


 است.


و مثال هایی دیگر : درز ، زرد  /   جنگ ، گنج   /   ریش ، شیر        

ادامه مطلب ...

قید ها

((انواع قیدها))


زمان  :  علی فردا بر می گردد (زمان برگشتن )    

مکان  :  محسن آنجا نشسته است (مکان نشستن )

حالت  :  حسین خوشحال برگشت  (حالت برگشتن)               

مقدار  :  لیلی بسیار درس می خواند (مقدار خواندن)

کیفیت  :  مریم خوب می نویسد (چگونگی نوشتن )         

پرسشی:  آیا محمد می آید؟ (پرسش از آمدن)                 

تأسف   :  متأسفانه عمر به بیهودگی گذشت        

تأکید    : حتما به مدرسه می روم (تأکید بر رفتن )

امیری